نوروز 92
روز عید درخانه ی کرمان بوديم من در ساعت تحويل سال با بابایی در آسانسور بودیم . بعد وارد خانه شدم لباسهايم را پوشيدم بعد از تبریک وبوس وعیدی گرفتن از والدینم با خانواده سر مزار مامان صدیقه مامان بابایی رفتيم .وبعد به عيد ديدني مادربزرگ و پدربزرگم رفتيم روز بعد براي عيد ديدني خونه دایی علی وخاله پری و خاله فروغم رفتیم . و روز بعد به خانه دايي هاي بابام رفتيم . يك روز در ايام عيد با خانواده مادري به شهداد رفتيم آنجا به ما خيلي خوش گذشت ما با بزرگترها توپ ومافیا بازی کردیم . در انجا آثار تاريخي شهر كوتوله ها وکلوت ها را ديدم من اسب سواری کردم ویانا وبابا ناصر ومهدی شتر سواری کردن من زمانی که مکه رفته بودم با بابایی سوار شتر شده بودم وخاطره خوبی نداشتم چون خیلی وحشتناک از جایش بلند می شود وموقع نشستن هم تکان می دهد .روز 12 به كوه نوردي رفتيم و روز ١٣با خانواده پدریم به باغ عمو مهدی واز آنجا به صحرای حميداقا رفتيم.تعطیلات خوبی بود مخصوصاًکه با عمو آرش وخاله حکیمه وخاله آذیتا وآناهیتا بیشتر بودیم در ضمن بیشتر تکالیف مدرسه را هم انجام دادم وبقیه راهم ١٦ نوشتم .