نوروز 92
روز عید درخانه ی کرمان بوديم من در ساعت تحويل سال با بابایی در آسانسور بودیم . بعد وارد خانه شدم لباسهايم را پوشيدم بعد از تبریک وبوس وعیدی گرفتن از والدینم با خانواده سر مزار مامان صدیقه مامان بابایی رفتيم .وبعد به عيد ديدني مادربزرگ و پدربزرگم رفتيم روز بعد براي عيد ديدني خونه دایی علی وخاله پری و خاله فروغم رفتیم . و روز بعد به خانه دايي هاي بابام رفتيم . يك روز در ايام عيد با خانواده مادري به شهداد رفتيم آنجا به ما خيلي خوش گذشت ما با بزرگترها توپ ومافیا بازی کردیم . در انجا آثار تاريخي شهر كوتوله ها وکلوت ها را ديدم من اسب سواری کردم ویانا وبابا ...